یارب در زمانه بی پناهم رهروی گم کرده راهم بی گناهم بی گناهم ای خدا یارب دیگر از خود می گریزم بادل خود در ستیزم اشک غم تا کی بریزم ای خدا آه عاشقی سر گشته ام در دشت هستی مانده ام در نیمه راه خود پرستی ای خدا وا راهانم از شب تار جدائی رهنمایم شو بسوی
روشنائی
http://s6.picofile.com/file/8249920626/9_3_.mp3.html