من زنی دیدم غنی تر از غزل درر ناب گوهر خالص نه جواهر بدل اسم زن گل بود اسمش یادمه گرچه یادو خاطرش در ذهن من خیلی کمه دلم از هوای گل لبریز بود دلم از هوای گل لبریز بود
امشب شب رقصو سازو اوازه. مرغ دل من در اوج پروازه. با بندریهای ساحل کارون. با همنفسی که اهل اهوازه. امشب دل من هوس رطب کرده. عاشق شده از عشق تو تب کرده. امشب دل من هوس
خیلی وقته که دیگه دلت واسم تنگ نمی شه گل ابریشم من گل که دلش سنگ نمی شه خیلی وقته که یه پیغومی ندادی واسه من اخ چقدر قشنگه از عشق تو دیونه شدن
دستو حلقه کن به دور گردنم بگو عهدتو دیگه نمی شکنم سرتو بذار به روی سینه ام زیر لب بگو که عاشقت منم بگو از عاشقی پروا نداری هوائی جز هوای ما نداری
نمیگی دوسم داری اما نگاهات میگنم دست به دستم که میدی گرمی دستات میگنم باورم نمیشه تو قلب تو منم نمی افته اسم تو از دهنم باورم نمیشه تو قلب تو
ادامه مطلب ...
من برات یار میشم یار وفا دار میشم/دل و دل دار میشم غم داری غم خوار میشم. با تو تب دار میشم با تو بیمار میشم/با تو چشمامو میبندم با تو بیدار میشم. من برات یار میشم یار
ادامه مطلب ...
وجود تو برای من نشانه عشق و امیده خوب می دونم خدای من تو رو فقط واسه من افریده برای قلب عاشقم تنها زن زمینی چون خواسته دل منی به دل می شینی
مثل شمع نیمهجون ، داره میسوزه تنم. کسی باور نداره ، این تن خسته منم. خیره مونده به افق ، چشم انتظار من. همزبون شعلههاست ، داد من ، هوار من. قصه زندگی من ، قصه ماه و پلنگ.
ﻣﯿﺸﺪ ﺍﺯ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻮ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﺳﺎﺧﺖ ﮐﻬﻨﻪ ﻫﺎﺭﻭ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﺮﺩ ﺍﺯ ﺗﻮ ﯾﮏ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺳﺎﺧﺖ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﯿﺸﺪ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﻡ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺭﻭ ﭘﺮ ﮐﻨﻪ ﺗﺎ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﺳﻢ ﻣﺎ ﻗﺼﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮ ﮐﻨﻪ ﺍﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺩﻭﻧﺴﺘﻢ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﻋﺮﻭﺳﮑﯽ ﮐﻮﺭﻭﮐﺮ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﯼ ﺑﺎﺩ ﻣﺜﻞ ﯾﮏ
بانوی من بانوی من تو همه دار و ندارم با من از تنم خودی تر تو تمام کس و کارم. تو نهایتی نهایت مثه معراج سپیده تو نفس کشیدن من نفس هایی که بریده. شام آخر ، بی تو شاید
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی. صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی. گر پیر مناجاتست ور رند خراباتی. هر کس قلمی رفتهست بر وی به سرانجامی. فردا که خلایق را
خداوندا از چه دوزخ را آفریده ای دوری رو که داشتی چه می سوزی زاتش افروزی تا غم عشقی در دلم گذاشتی خداوندا تا سحرهر شب مست و مدهوشم با دلی شکسته
چرا تو جلوه ساز این، بهار من نمی شوی؟ چه بوده آن گناه من، که یار من نمی شوی؟ بهار من گذشته شاید شکوفه ی خیال تو، شکفته در خیال من چرا نمی کنی نظر، به زردی جمال من؟
شب شد و باز ستاره ها دنبالتن تو آسمون داد میزنن داد میزنن خورشید خانم اینجا بمون اطلسی ها بنفشه ها نرگسی ا رازقیا میگن عزیز رفتنی بازم بمون بازم بمون گلهای یاسو می کنم پیرهنت از اطلسی پر میکنم دامنت یه طاق نصرت از گل بنفشه اون چشای ناز خدا ببخشه
میروم دور از تو با دنیای خود خلوت کنم باید آخر من به این بیگانگی عادت کنم عادت کنم عادت کنم آشنایی کو بجان در پای مهرش افکنم آتش عشقی چه شد تا من بر آن دامن زنم
بارون میزنه دونه دونه نم نم روی گل و برگا گلدونا شر شر میکنن به نغمه ی بارون به حال زمستون ناودونا دونه دونه نم نم میباره بارون نم نم نم نم میباره بارون
چادر نماز گل گلی پشت بومای کا گلی اون حوض و فواره ها اون باغ و اون فواره ها
اگه دیوونه ی مست دوره گردم میدونی اسیر عشق اسیر دردم میدونی که می نخورده مست مستم با خیال تو یه پیمونه به دستم چه قشنگه عاشقی وای چه قشنگه عاشقی چه قشنگه
گل پونه گل پونه دلم از زندگی خونه تو این دنیای وارونه برام هرگوشه زدونه برای مستی (
نازگلک برگ گلا مثال لبهات میمونن. قمری ها قناری ها تو باغ چشمات میخونن. چشمه ها رودخونه ها به زیر پات دم میگیرن. بره ها نی لبک ها راز دلت رو میدونن.
یادته قرار گذاشتیم دل دیوونه نشی عاشق بشه ویرون دوباره خونه یادته قرار گذاشتیم توی میخونه که بمونی سر حرفت مرد و مردونه خونه خراب ابدی یه عمری
خدا یا ببین این دو چشم پر آبم ، ببین این دو چشم نرفته به خوابم. در این ظلمت شب در این بی قراری ، نصیبم نکردی. به جر آه و زاری چرا سرنوشتم ز غم زاده ای ؟ چرا قلب
من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم. من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم. و گر ز کینه دشمن به جان رسد کارم. نه روی رفتنم از خاک آستانه دوست. نه احتمال نشستن
ای رگای ابیت چو بستر عشق شراب هستی درون ساغر عشق ای کلام اخر به دفتر عشق نوشتمت به قلبم به شکل باور عشق سر به سجده بردم برابر عشق شدی تو اول عشق شدی تو آخر عشق چشمت به من خندید عاشق تر از همیشه گفتی قلب عاشقا یه لحظه از هم جدا نمیشه
آمدم تا عاشقانه در کنار تو بمانم تا برای تو بمیرم، مهربان من آمدم ای نازنینم تا به جبران گذشته سر ز پایت بر نگیرم، همزبان من آمدم تا آنکه باشم تکیه گاه خستگی هات
در دل همه خرسندم . آزاده و دربندم پروانه نمی خواهم . می مانم و پابندم پروانه نمی میرد . تا گل به بغل دارد این سینه نمی گیرد . چون عشق تو نگذارد از عشق همه ی جانم. می سوزد
ادامه مطلب ...
آمدی ای نازنین رفته ام باز آمدی بار دیگر با دل بیگانه دم ساز آمدی بعد تو مشت فریب کنج قفس ماند از دلم ای پرستویی که با این شوق بی پرواز آمدی رفتی و من ماندم
تو عزیز دلم به نسیم سحر بنویس. عاشقانه کلامی که پیام تو بود. تو به دفتر عشق منو بار دگر بنویس. این پرنده عاشق که ز بام تو بود. همه پرواز من بودی، تو بگو با پرستوها
من بی قراری ها رو از تو یاد گرفتم تو سازگاریها رو از من یاد گرفتی من یاد گرفتم از تو جلب اعتماد و تو راز داری ها رو از من یاد گرفتی دیوونه ایم اگر همو خوشبخت ندونیم
من می تونم می تونم حرف دلمو واسه تو بگم دنیاتو بگم خودتو خودم تو می تونی می تونی منو ببری تو غم خودت منو بدونی محرم خودت می دونی کنار اسمم جای تو همیشه خالی است
نازنین عاشق به دیدارم بیا که. لاله لاله گلنارو به گلزار میبرم من. نازنین عاشق خریدارم بیا که. تازه تازه رؤیا رو به بازار میبرم من. آ... چه عاشقونه، آ... دارم بهونه. دلکت جا ...
سفید سفید صد تومن سرخ و سفید سیصد تومن حالا که رسید به سبزه هرچی بگی می ارزه 2 سفیده بی نمکه کی میگه کی میگه سرخ و سفید بدکه کی میگه میگه
اهای دختر دریا بازم صبح شده پیدا. پاشو چشماتو وا کن تو دریا رو نگاه کن. می خواد بنشینه خورشید توی مرمر دستت. صدف میریزه نم نم از اون چشمای مستت. اهو میگه که قلب
وقتشه وقتشه رفتن وقتشه وقتشه از تو گذشتن وقتشه مهلت تولد دوباره نیست مردن دوبارهء من وقتشه دیگه دیره واسه گفتن این کلام آخرینه فرصت
عزیز بومی ای هم قبیله رو اسب غربت چه خوش نشستی تو این ولایت ای با اصالت تو مونده بودی تو هم شکستی تشنه و مومن به تشنه موندن غرور اسم دیار ما
بانوی موسیقی و گل شاپری رنگین کمون به قامت خیال من مل مل مهتاب بپوشون بذار نسیم دربه در گلبرگ رو از یاد ببره برداره بوی تنه تو هر جا که میخواد ببره. دست رو تن
شب به اون چشمات خواب نرسه به تو میخوام مهتاب نرسه بریم اونجا، اونجا که دیگه به تو دست آفتاب نرسه. عاشقت بودن عشق منه اینو قلبم فریاد میزنه گریهی مستی داره صدام
ادامه مطلب ...
اگر چه جای دل دریای خون در سینه دارم ولی در عشق تو دریایی از دل کم میارم اگرچه روبرویی مثل آینه با من ولی چشام بسم نیست برای سیر دیدن نه یک دل نه هزار دل همه دل های
تو ای بال و پر من رفیق سفر من میمیرم اگه سایت نباشه رو سر من تو ای خود خود عشق که بی تو نفسم نیست کجا تو خونه داری که هرجا میرسم نیست اهل
دست تو یاس نوازش در سحرگاه بهاری ای همه آرامش از تو در سرانگشتت چه داری دست تو یاس نوازش در سحرگاه بهاری ای همه آرامش از تو در سرانگشتت چه داری
به تو از تو می نویسم به تو ای همیشه در یاد ای همیشه از تو زنده لحظه های رفته بر باد وقتی که بن بست غربت سایه سار قفسم بود زیر رگبار مصیبت بی کسی تنها کسم بود وقتی از آزار پاییز برگ و باغم گریه می کرد قاصد